ساپورت طلایی رنگ سارا


همیشه دوست داشتم تو مجلس های زنانه از همه سر تر باشم و غرور خاص اطرافم رو فرا گرفته بود

و وضع مالیمون هم خوب شده بوده و به همه فخر می فروختم عکس های لو رفته جدیدترین مدل های

لباس رو پیدا می کردم و از روشون لباس می دوختم تا همه منو تحسین کنن ساعت های برند و گرون

قیمت می خرم از برندهای معروف گوچی گرفته تا ساعت رولکس که کلا طلا بود و باید چندین میلیون

خرج می رکدم تا یکیشو بندازم دستم همه چیز خوب بود تا اینکه سارا تو یکی از مجالس با یک ساپورت

طلایی خیلی معمولی تحسین همه رو بر انگیخت و هیچ کس از تیپ و لباس های من تعریفی نکرد اون



یک ساپورت طلایی پوشیده بود یک عینک خلبانی شیشه آتشی هم زده بود رو چشمش من که تو کار

خرید همه چیز بودم و یمت ها دستم بود گفتم حتی اگر سر و تیپ اصل باشه قیمت یه لنگه کفش من

هم نمی شه و رفتم ازش پرسیدم از کجا گرفتی اگر به من بگی منم بخرم یک عینک زنانه روبرتو کاوالی

اصل بهت هدیه می دم خندید و گفت نیازی نیست هدیه بدی این ساپورت رو عینک رو کمتر از 50 هزار

تومان خریدم من با پوز خند گفتم 50 هزار تومان ؟ گفت پ نه پ 50 میلیون آره دیگه 50 تومان گفتم از

کجا گرفتی گفت از طریق خرید اینترنتی این وسایل رو خریدم و اوردن در خونه بهم دادن و من درس عبرتی

گرفتم تا دیگه خودم رو بالاتر از بقیه ندونم و از این حرفها